البرز لطفیالبرز لطفی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات البرز از تولدتا.....

سومین سفر شمال البرز

سلام. ما هفته قبل با البرز و زن عمو و عموش رفتیم شمال و از سرعین و تبریز اومدیم خرم آباد. مسافرت خوبی بود. البرز عاشق آب بازیه. حسابی توی ساحل انزلی آب بازی و ماسه بازی کرد. ما یه سویت ساحلی گرفتیم . کنار دریا به همه خوش گذشت. البرز اولش از آب دریا یه کم ترسید. ولی بعدش که رفت توی آب دیگه بیرون نمیومد. تازه میخواست ماهی هم بگیره.   همه با هم یه قلعه هم ساختیم. اینجا هم گردنه حیرانه: ...
16 شهريور 1390

از زبان پدر

خاطرات بابای البرز پای البرز تا 6 ماهگی گچ بود . خانواده ی ما با یک بیماری اطفال با نام کلاب فوت قبلا چند بار دست و پنجه نرم کرده بودن  من خودم یکی از این موارد بودم . پس اولین نگرانی ما بعد از حاملگی مامان البرز این مورد بود که متاسفانه در سونوگرافی 5 ماهگی از کلاب فوت بودن پای چپ مطمئن شدیم (کلاب فوت یک بیماری مفصلی است که معمولا پاها از مچ به داخل انحراف دارد ).   نمیتونم بگم که چه قدر از این موضوع ناراحت بودم و این ناراحتی روز اول تولد که پای البرز رو دیدم صد برابر شد چون آخرین امید ها از اشتباه بودن سونو هم از بین رفت و فکر کنم که من اولین پدری بودم که روز تولد پسرم اونم یک پسر ناز خوشگل تپل...
16 شهريور 1390

چندتا عکس دیگه از البرز

این عکس سه روز بعد از تولد البرزه. مثل فرشته ها خوابیده. اینجا هم البرز تقریبا 2 ماهه است. اینجا البرز 5 ماهه است قصد داره انگشت پاشو بخوره.     وای نگاه کنید پسرم چه قشنگ داره ماست میخوره. اینجا هم البرز نه ماهه است. این حالت نشستن شو دوست دارم   ...
16 شهريور 1390

شروع ماجرا

سلام پسر گل مامان. من از این لحظه تصمیم گرفتم شیرین کاریها و اتفاقات زندگی البرزو به همراه خودمون توی این وبلاگ بنویسم  هم واسه البرز و هم واسه کسایی که ما و البرزمونو دوست دارن. امیدوارم که بتونم خاطرات شیرین البرزو واسه ش نگه دارم. مطمئنم براش خیلی جالبن .  البرز جونم با عمل سزارین توی بیمارستان شجاع در خیابان مطهری خرم آباد به دنیا اومد. اون روز یکی از قشنگترین روزای عمر مامان و باباش بود.   ...
16 شهريور 1390